ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
غزل عشق و آتش و خون بود که تو را شعر نینوا میکرد
و قلم در غروب دلتنگی، شرح خونین ماجرا میکرد
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود