ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
با اشک تو رودها درآمیختهاند
از شور تو محشری بر انگیختهاند
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم
به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامدهست به جز ما کسی به یاری ما
من و این داغ در تکرار مانده
من و این آتش بیدار مانده