گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
قندیل و شمعدان و چراغان
آیینه و بلور و کبوتر
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
کوه آهسته گام برمیداشت
پیکر آفتاب بر دوشش
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی
با اشک تو رودها درآمیختهاند
از شور تو محشری بر انگیختهاند
جاده ماندهست و من و اين سر باقى مانده
رمقی نيست در اين پيکر باقى مانده
به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامدهست به جز ما کسی به یاری ما
من و این داغ در تکرار مانده
من و این آتش بیدار مانده