ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ماییم ز قید هر دو عالم رَسته
جز عشق تو بر جمله درِ دل بسته
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود