میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود