با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
او خستهترین پرندهها را
در گرمی ظهر سایه میداد
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
با داغ مادرش غم دختر شروع شد
او هرچه درد دید، از آن «در» شروع شد