سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است
ای عاشق شب نورد، پیدایم کن
ای مرد همیشه مرد، پیدایم کن
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را