تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
دلم تنهاست، ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است