با آنکه دلم شکستۀ رنج و غم است
در راه زیارت تو، ثابتقدم است
اوقات شریف ما به تکرار گذشت
مانند همیشه کار از کار گذشت
ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
تا برویم ریشهای چون تاک میخواهم که هست
نور میخواهم که هستی خاک میخواهم که هست
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی