چقدر این روزهای سرد سخت است
و پیدا کردن همدرد سخت است
سپیداران نشانی سرخ دارند
همیشه آرمانی سرخ دارند
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی