تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
دلی كه خانۀ مولا شود حرم گردد
كز احترام علی كعبه محترم گردد
گذشته چند صباحی ز روز عاشورا
همان حماسه، که جاوید خواندهاند او را
دقیقههای پر از التهاب دفتر بود
و شاعری که در اندوه خود شناور بود
نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش
یکی ز خیل شهیدان گوشهٔ چمنش
سلام ما برساند به صبح پیرهنش
دلی که الفت دیرینه با بلا دارد
همیشه دست در آغوشِ اِبتلا دارد
دلا بكوش كه آیینۀ خدات كنند
به خود بیایی و از دیگران جدات كنند