ای نبیطلعت، ای علیمرآت
وی حسنخصلت، ای حسینصفات
قبول دارم در کربلا صواب نکردم
ملامتم نکن! آغوش را جواب نکردم
چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
هر دل که سوز عشق تکانش نمیدهد
حق در حریم قرب، مکانش نمیدهد
خدا در شورِ بزمش، از عسل پر کرد جامت را
که شیرینتر کند در لحظههای تشنه کامت را
هفتاد و دو آیه تابناک افتادهست
هفتاد و دو لاله سینهچاک افتادهست
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست
الا که نور و صفا آفتاب از تو گرفت
ستاره سرعت سِیْر و شتاب از تو گرفت
در دشت بلا که خاک از خون تَر بود
یک باغ پر از شکوفهٔ پرپر بود
ای ماه من که چشم و چراغ نبوتی
ریحانهٔ بهشتی باغ نبوتی