باصفاتر ز بانگِ چلچلهای
عاشقِ واصلی و یكدلهای
لختی بیا به سایهٔ این نخلها رباب!
سخت است بیقرار نشستن در آفتاب!
کاروان، کاروان شورآور
کاروان، اشتیاق، سرتاسر
گرفته جان نفسم در ثنای حضرت هادی
دُر سخن بفشانم به پای حضرت هادی
کس بهغیر از تو نخواهم چهبخواهی چهنخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی
تا ابد دامنهٔ عطر بهار است اینجا
دست گلهاست که بر دامن یار است اینجا
به نسخه نیست نیازی طبیب را ببرید
برای مرگ علی دست بر دعا ببرید
آن شب که باغ حال و هوای دعا گرفت
هر شاخهای قنوت برای خدا گرفت
ای بهشتِ قُربِ احمد، فاطمه!
لیلةالقدر محمد، فاطمه!
شیطان به بیت حیّ تعالی چه میکند؟
آتش به گرد خانۀ مولا چه میکند؟