تابید بر زمین
نوری از آسمان
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
با توام ای دشت بیپایان سوار ما چه شد
یکّهتاز جادههای انتظار ما چه شد