این حنجره این باغ صدا را نفروشید
این پنجره این خاطرهها را نفروشید
بفرمایید فروردین شود اسفندهای ما
نه بر لب، بلکه در دل گل کند لبخندهای ما
مادر موسی، چو موسی را به نیل
در فکند، از گفتۀ ربَّ جلیل
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
هرکه با پاکدلان، صبح و مسایی دارد
دلش از پرتو اسرار، صفایی دارد
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن
فردوس سائل کرم توست یا حسن
بیتو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بیخورشیدند
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس
لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس
پیرمردی، مفلس و برگشتهبخت
روزگاری داشت ناهموار و سخت
ای شیرخدا و اسد احمد مختار
در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار
ای که عمریست راه پیمایی
به سوی دیده هم ز دل راهیست
از غربتت اگرچه سخنهاست یا علی
دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی
چه سفرهای، چه كرمخانهای، چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزیِ فراوانی