مگر در ساعت رفتن دلم جا مانده بود اینجا؟
که از پی کفشدارانش مرا خواندند زود اینجا
با آنکه دلم شکستۀ رنج و غم است
در راه زیارت تو، ثابتقدم است
اوقات شریف ما به تکرار گذشت
مانند همیشه کار از کار گذشت
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا