گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است