غم داغ تو را با هیچکس دیگر نخواهم گفت
برایت روضه میخوانم ولی از سر نخواهم گفت
او آفتاب روشن و صادق بود
گِردش پر از ستارۀ عاشق بود
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
تا به کی از سخن عشق گریزان باشم؟
از تو ننویسم و هربار پشیمان باشم؟
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است