با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
چه گویمت که چها کرد در نبرد، حسین؟
فقط خداست که داند چهکار کرد حسین
بر سر درِ آسمانیِ این خانه
دیدم مَلَکی نشسته چون پروانه
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها
هر گاه که یاس خانه را میبویم
از شعر نشان مرقدت میجویم
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز