از خودم میپرسم آیا میشود او را ببینم؟
آن غریب آشنا را میشود آیا ببینم؟
تکبیر میگفتند سرتاسر، ذَرّات عالم همزبان با تو
گویا زمین را بال و پر دادی، نزدیکتر شد آسمان با تو
گردۀ مستضعفین شد نردبان عدهای
تنگناهای زمین شد آسمان عدهای
وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم
باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم