ای عشق! کاری کن که درماندند درمانها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمانها
تو کیستی که ز دستت بهار میریزد
بهار در قدمت برگ و بار میریزد
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست