چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
یک بار رسید و بار دیگر نرسید
پرواز چنین به بام باور نرسید
اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد
زمین برای همیشه، شهیدپرور شد
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی