بیتو چه کند مولا؟ یا فاطمة الزهرا
افتاده علی از پا، یا فاطمة الزهرا
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
بر سر درِ آسمانیِ این خانه
دیدم مَلَکی نشسته چون پروانه
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
هر گاه که یاس خانه را میبویم
از شعر نشان مرقدت میجویم
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید