خاکیان را از فلک، امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت، گوی چوگان قضاست
چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟