رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
ای تن و جانت سپر هر بلا
کوفۀ تو قطعهای از کربلا
مرثیه مرثیه در شور و تلاطم گفتند
همه ارباب مقاتل به تفاهم گفتند
ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها میشود از دست کمان
با خودم فکر میکنم اصلاً چرا باید
رباب، با آب، همقافیه باشد؟