جاریست در زلالی این دشت آسمان
با این حساب سهم زمین «هشت آسمان»
جاری استغاثهها ای اشک!
وقت بر گونهها رها شدن است
پرپر شدید، باغ در این غم عزا گرفت
پرپر شدید و باز دل غنچهها گرفت
به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامدهست به جز ما کسی به یاری ما
ای آفتابی که زمین شد مدفن تو
هفت آسمان راه است تا فهمیدن تو