ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
میروم وادی به وادی رو به سوی کربلا
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
میرسم خسته میرسم غمگین
گرد غربت نشسته بر دوشم