خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
در این حریم هر که بیاید غریب نیست
هرکس که دلشکسته بُوَد بینصیب نیست
نه دعبلم نه فرزدق که شاعرت باشم
که شاعرت شده، مقبول خاطرت باشم
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است