با آنکه دلم شکستۀ رنج و غم است
در راه زیارت تو، ثابتقدم است
اوقات شریف ما به تکرار گذشت
مانند همیشه کار از کار گذشت
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد