نوزده سال مثل برق گذشت
نوزده سال از نیامدنت
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
دشتی پر از شقایق پرپر هنوز هست
فرق دو نیم گشتۀ حیدر هنوز هست
با گام تو راه عشق، آغاز شود
شب با نفس سپیده دمساز شود
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
میان خاک سر از آسمان در آوردیم
چقدر قمری بیآشیان در آوردیم