ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
آن را که ز دردِ دینش افسونی هست
در یاد حسین، داغ مدفونی هست
آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام