ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
بهسوی علقمه رفتم که تشنهکام بیایم
وَ سر گذاشته بر دامن امام بیایم
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام