هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
تا داشتهام فقط تو را داشتهام
با نام تو قد و قامت افراشتهام
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم