آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست