انگار پی نان و نوایید شما
چون مردم کوفه بیوفایید شما
به دست باد دادی عاقبت زلف پریشان را
و سر دادند بیتو تارها آهنگ هجران را
خوشا از دل نَم اشکی فشاندن
به آبی آتش دل را نشاندن
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی