آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
شن بود و باد، قافله بود و غبار بود
آن سوی دشت، حادثه، چشم انتظار بود
این روزها پر از تبِ مولا کجاییام
اما هنوز کوفهای از بیوفاییام
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم موبهمو