گاهگاهی به نگاهی دل ما را دریاب
جان به لب آمده از درد، خدا را، دریاب
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
در کربلا شد آنچه شد و کس گمان نداشت
هرگز فلک به یاد، چنین داستان نداشت
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم