بعد از تو روزها شده بیرنگ مرتضی
بیرنگ، بیقرار و بدآهنگ مرتضی
دوباره روزهای سال شمسی رو به پایان است
ولی خورشید من در پشت ابر تیره پنهان است
جا مانده روی خاک صحرا رد پايت
پيچيده در گوش شقايقها صدايت
ای یکهسوار شرف، ای مردتر از مرد!
بالایی من! روح تو در خاک چه میکرد؟
شب آخر هنوز یادم هست
خیمه زد عطر سیب در سنگر