آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
باز در سوگ عزیزی اشکها همرنگ خون شد
وسعت محراب چون باغ شقایق لالهگون شد
ای مانده به شانههایتان بار گران
ای چشم به راهتان دمادم نگران
شام تو پر از نور سحرگاهی شد
خورشید خدا به سوی تو راهی شد