آن صدایی که مرا سوی تماشا میخواند
از فراموشیِ امروز به فردا میخواند
دو گنبد کوچک، دو حرم را دیدم
دو دُرِّ یتیم همقَسَم را دیدم
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
مفتاح اجابت دعایش، خواندند
سرچشمۀ رحمت خدایش، خواندند
در پیچ و خم عشق، همیشه سفری هست
خون دل و ردّ قدم رهگذری هست
تنها نه خلیل را مدد کرد بسی
شد همنفس مسیح در هر نفسی