با اینکه دم از خطبه و تفسیر زدی
در لشکر ابن سعد شمشیر زدی
باز جنگی نابرابر در برابر داشتند
دست امّا از سر چادر مگر برداشتند؟
گمان بردی نوای نای و بانگ تار و چنگ است این
تو در خواب و خیال بزمی و... شیپور جنگ است این
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست
گر زن به حجاب خویش مستور شود
از دیدۀ آلوده و بد دور شود