رحمت باران اگر سیل است یا موج بلاست
هرچه هست از قامت ناساز بیاندام ماست
بسیار بار آب گذر کرد از سرش
شیراز ماند و چشمۀ الله اکبرش
به روی آب میبینم ورقهای گلستان را
به طوفان میدهد سیلاب، مشق «باز باران» را
سال جدید زیر همین گنبد کبود
آغاز شد حکایتمان با یکی نبود
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
پرنده کوچ نکردهست زیر باران است
اگرچه سنگ ببارد وگرچه طوفان است
تنها نه خلیل را مدد کرد بسی
شد همنفس مسیح در هر نفسی