وقتی که زمین هنوز از خون دریاست
در غزه، یمن، هرات... آتش برپاست
کمک کنید به نوباوگان جنگزده
به آهوان هراسیدۀ پلنگزده
همسایه! غم دوباره شده میهمانتان؟
پوشیدهاند رخت عزا دخترانتان
دیشب میان پنجرهها صحبت تو بود
حرف از دل غریب من و غیبت تو بود
هر غنچه به باغ سوگوار تو شدهست
هر لاله به دشت داغدار تو شدهست
اگر چه خانه پر از عکس و نام و نامۀ توست
غریب شهری و زخمت شناسنامۀ توست
دوری تو را بهانه کردن خوب است
شکوه ز غم زمانه کردن خوب است
همیشه خاک پای همسفرهاست
سرش بر شانۀ خونینجگرهاست
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما