شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

مصائب سرگرمی‌های جاده

خوانش غزلی از محمدمهدی سیار؛
    
چشم می‌بندم، نباید جاده سرگرمم كند
چند كوه و آبشار ساده سرگرمم كند
راه را در شهرهای پرخیابان گم كنم
یا دهی آرام و دورافتاده سرگرمم كند
هم نباید كنج مسجدهای دنج بین راه
سجده سرگرمم كند، سجاده سرگرمم كند
دل به راهی داده‌ام چون رود و شرمم باد اگر
بركه‌ای كه دل به ماهی داده سرگرمم كند
می‌رمم -چون آهوان از مردمان- ترسیده‌ام
چشم آهویی كنار جاده سرگرمم كند

واژه‌هایی چون «راه» «جاده» که بار معنایی عمده شعر را به دوش می‌کشند و بیشترین بسامد را هم در این غزل دارند، کلیدواژه‌های شعرند و با بی‌کرانگی ارتباط دارند. راه، خود معنای سیر و سلوک را تداعی می‌کند.
این غزل از کارهای موفق محمدمهدی سیار است که مانند دیگر آثارش عطر اندیشه‌محوری و دغدغه‌مندی از آن به مشام می‌رسد. این غزل کوتاه دو عنصر مهم شعری یعنی شاعرانگی و شهود را توأمان دارد و به شیوۀ غزل‌های سبک هندی خالی از مضمون نیست اما اندیشه را فدای مضمون نمی‌کند. غزل زبانی ساده، منطقی و سیال دارد و از برجسته‌سازی (قاعده‌افزایی) در زبان خبری نیست. ردیف زیبای غزل (سرگرمم کند) برگ برنده شعر است و همراه با قافیه بار معنایی غزل را به دوش می‌کشد. البته باید اشاره کرد که قافیه و ردیف از همان اول حال و هوای مضمون را هم تا حدی رقم می‌زند و البته گریزی از این امر در قالب‌های کلاسیک نیست. گرچه می‌شد از قوافی دیگری مثل: «باده» که بار عرفانی هم دارد استفاده کرد. غزل آغاز خوبی دارد که با یک تصویر متناسب شکل می‌گیرد: اما بیت درخشان غزل بیت سوم است که تصویر و موسیقی زیبایی دارد. (به کاربرد جناس افزایشی سجده و سجاده و تکرار حرف سین توجه کنید.) همچنین این غزل دارای ایجاز زبانی خوبی است که البته از ایجاز فکری و اندیشۀ شاعر نشأت گرفته است.
نمادسازی و استفاده از نشانه‌ها نیز در این شعر برجسته است: آهو که نشانۀ زیبارویان سیه‌چشم است و  سجده و سجاده که نشانه و نماد عبادت ظاهری‌اند، چنانکه حافظ می‌فرماید: «سوی رندان قلندر به ره آورد سفر/ دلق بسطامی و سجاده طامات بریم» و نیز از زبان مولاناست که: «سجاده آتشین کن تا سجده صاف گردد/آتش رخی برآید از زیر این سجاده»
یکی از اشکالات این غزل اما، عدم وجود یک روایت –حتی از نوع خطی و ساده- است که باعث شده ارتباط عمودی ابیات قوت لازم را نداشته باشد. هر بیت گزاره‌ای است که در عین درخشندگی ارتباطی با ابیات ماقبل و بعد خود ندارد.
کوتاه سخن اینکه این غزل سیار، مؤلفه‌های یک غزل خوب دهه هشتادی–اگر این تقسیم بندی درست باشد- را داراست. غزلی که از کارهای فرم‌گونه و آشنازدایی‌های زبانی و تصویری کارهای دهۀ هفتاد فاصله می‌گیرد و رو به مضمون‌سازی و تفکر برانگیزی می‌آورد و در جریان پیوند سنّت و نوآوری در غزل امروز توفیق دارد. به نظر من این‌گونه اشعار را می‌توان در دایرۀ اشعار آیینی جای داد چرا که مفاهیم توحیدی و حکمی خوبی را مورد عنایت قرار داده است و از دید یک مسافر طریق الی الله به پیرامون خویش می‌نگرد؛ مسافری که در وسیلۀ نقلیه در حال حرکتی چشمان خود را به روی سرگرمی‌های دنیا بسته اما چونان دیگر مسافران خوابش نبرده است بلکه دچار نوعی «بی‌خوابی عمیق» شده است که گاهی به دیگر شاعران هم دست می‌دهد. به شخصه دوست دارم و حس می‌کنم این مرکب، اتوبوس بوده باشد و راه، طولانی و مقصد مشهد!

برگرفته از: سایت آیات غمزه

 

برچسب‌
پدیدآورنده
درباره شاعر