شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

کریم السجایا

کريم السّجايا، جميل الشّيم
نبّى البرايا، شفيع الاُمم‏

امام رسل، پيشواى سبيل
امين خدا، مهبط جبرئيل‏

شفيع الورى، خواجۀ بعث و نشر
امام الهدى، صدر ديوان حشر

کليمى که چرخ فلک طور اوست
همه نورها، پرتو نور اوست‏

شفيعٌ مطاعٌ نبىُّ کريمٌ
قسيمٌ جسيمٌ نسيمٌ وسيمٌ‏...

شبى بر نشست، از فلک بر گذشت
به تمکين و جاه از ملک در گذشت‏

چنان گرم در تيهِ قربت براند
که بر سدره، جبريل از او باز ماند

بدو گفت سالار بيت الحرام
که؛ اى حامل وحى، برتر خُرام‏

چو در دوستى مخلصم يافتى
عنانم ز صحبت چرا تافتى؟

بگفتا: فراتر مجالم نماند
بماندم، که نيروى بالم نماند

اگر يک‌ سرِ موى برتر پرم
فروغ تجلّى بسوزد پرم‏...

چه نعت پسنديده گويم تو را؟
عليک السلام، اى نبّى الورى‏

درود ملک بر روان تو باد
بر اصحاب و بر پيروان تو باد

خدايا به حقّ بنى‌فاطمه
که بر قولم ايمان کنم خاتمه‏

اگر دعوتم رد کنى ور قبول
من و دست و دامان آل رسول

چه کم گردد، اى صدر فرخنده پى
ز قدرِ رفيعت به درگاه حىّ؟

که باشند مشتى گدايان خيل
به مهمان دار السّلامت طفيل‏...

بلند آسمان پيش قدرت خجل
تو مخلوق و آدم هنوز آب و گل‏

تو اصل وجود آمدى از نخست
دگر هرچه موجود شد، فرع توست‏

ندانم کدامين سخن گويمت؟!
که والاترى ز آنچه من گويمت‏

تو را عزّ لولاک تمکين، بس است
ثناى تو، طه و ياسين بس است‏

چه وصفت کند «سعدى» ناتمام؟
عليک الصلوة اى نبّى السّلام‏