شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

اقلیم آفتاب

چه روضه‌ای‌ست، که دل‌ها کبوتر است اینجا
به هر که می‌نگرم، محو دلبر است اینجا

غریبه نیستی ای دل، در این مقام کسی‌ست
که با تو از همه‌کس آشناتر است اینجا

ستارۀ سحری از حریم شاهچراغ
به آفتاب بگو مهرپرور است اینجا

از این حرم طلب نور کن، در اول صبح
چه احتیاج به افشاندن زر است اینجا؟

فرشتگان همه گرمِ طواف این حرم‌اند
شکوهِ سعی و صفا حیرت‌آور است اینجا

به صدق کوش و دو رکعت نماز عشق بخوان
«حریم سوم آل پیمبر» است اینجا

بِبال شیراز، «اقلیم آفتاب»! به خود
که از «شهید خراسان» برادر است اینجا

به نام نامی «احمد» قیام باید کرد
که آب و آینه با هم برابر است اینجا

به آیه آیۀ «والشمس والضحی» سوگند
که نقش روشنِ آیات «کوثر» است اینجا

به عطر گلشن یاسین، به بوی یاس قسم
که از شمیم ولایت معطّر است اینجا

به شوق عرض ارادت بیا و چون «حافظ»
بگو که «خال رخ هفت کشور» است اینجا

بیار سینۀ سینا در این حرم با خود
حریم «زادۀ موسی بن جعفر» است اینجا

اگر به دیدۀ دل بنگری، به شهپر خویش
امین وحی خدا، سایه‌گستر است اینجا

بگو بلال بیاید اذان بگوید باز
که جای گفتن «اللّه اکبر» است اینجا