شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

درِ سوخته

بوی خوش می‌آید اینجا؛ عود و عنبر سوخته؟
یا که بیت‌الله را کاشانه و در سوخته؟

از چه خون مى‌گريد اين ديوار و در؟ يارب مگر-
گلشن آل خليل اينجا در آذر سوخته؟

خانۀ زهراست اينجا، قتلگاه محسن است
آشيان قهرمان بدر و خيبر، سوخته

خانۀ وحی از ملک یک‌باره شد در ازدحام
اندر این غوغا مگر جبریل را پر سوخته؟...

بر حریم عقل کل، دیوانه‌ای زد آتشی
کز غمش هر عاقلی را جان و پیکر، سوخته

خيمه‌گاه كربلا را آتش از اينجا زدند
شد ز داغ محسن آخر كام اصغر، سوخته

گر نمى‌كرد اشك چشمانت «حسان» امدادِ من
مى‌شد از آه من اين اوراق دفتر، سوخته