شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

سِیر در آیات عالَم

نشستم پیش او از خاک و از باران برایم گفت
خدا را یاد کرد، از خلقت انسان برایم گفت

«أَلَم أَعْهَد إِلَيكُم يا بَنی آدَم» برایم خواند
از آن عهدی که آدم بست -آن پیمان- برایم گفت

برایم یک به یک تاریخ انسان را ورق می‌زد
به یاد نوح بود از کشتی و طوفان برایم گفت

به ابراهیم و موسی و به اِل‌یاسین سلامی کرد
به نور حق پناه آورد و از شیطان برایم گفت

«محبت زنده زنده دفن شد با دختران در خاک»
زمین را زیر و رو کرد از غم پنهان برایم گفت

سپس «إِنَّ اَلَّذِينَ آمَنُوا» را بر زبان آورد
نگاهی سوی مولا کرد، از ایمان برایم گفت

مرا خوف و رجای حرف‌هایش جذب خود می‌کرد
که آیه آیه از «تکویر» و «اَلرَّحمان» برایم گفت

هزار و چندصد سال است در دل حرف‌ها دارد
شکایت کرد و از عصیان و از نسیان برایم گفت

سراسر شوق بودم سِیر در آیات عالَم را
سراپا گوش بودم آنچه را قرآن برایم گفت