شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

شب قدر من

امشب که با تو انس به ویران گرفته‌ام
ویرانه را به جای گلستان گرفته‌ام

امشب شب مبارک قدر است و من تو را
بر روی دست خویش چو قرآن گرفته‌ام

پاداش تشنه کامی و اجر گرسنگی
گل بوسه‌ای‌ست کز لب عطشان گرفته‌ام

از بس که پا برهنه به صحرا دویده‌ام
یک باغ گل ز خار مغیلان گرفته‌ام...

بر داغ‌دیده شاخۀ گل هدیه می‌برند
من جای گل، سرِ تو به دامان گرفته‌ام...