شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

قد قامتِ الصَّلاة

صلاة ظهر شد، ای عاشقان! اذان بدهید
به شوق سجده، به شمشیر خود امان بدهید

صلاة ظهر شد، از جنگ دست باید شست
که دل به جلوۀ آن یار مهربان بدهید

صلاة ظهر به «محراب و قبله و به نماز»
ـ شما که سینه سپر کرده‌اید ـ جان بدهید

صلاة ظهر شد، اول نماز بگزارید
به این فریضۀ خود روح جاودان بدهید...

رسید موقع «قد قامتِ الصَّلاة» آری
به این دو رکعت خود عرش را تکان بدهید

همین که آیۀ «ایّاکَ نَستعین» خواندید
فرشتگان زمین! دل به آسمان بدهید...

اگر چه زخم زبان می‌زنند، باز شما
پیامِ نور به آیینۀ زمان بدهید

زمانِ سینه سپر کردن است و وقت سفر
شکوهِ تازه به این باغ ارغوان بدهید

پرنده را که ز پرواز تیر، پروا نیست
به حلقه‌های زره رنگ پرنیان بدهید

در این مقام که احرام عاشقی بستید
به دشمنان، هنرِ عشق را نشان بدهید

به عاشقانه‌ترین سجده سر فرود آرید
به مهر سایه، به محراب سایه‌بان بدهید

از این نماز به معراج می‌رسید آری
اگر چه در وسط «حمد و سوره» جان بدهید

«سعید» غرق سعادت شد از وفای به عهد
به این گذشته ز جان، مژدۀ جنان بدهید

نماز آخر من، باز عصر عاشوراست
شما خبر به شهیدان و قدسیان بدهید

نمی‌رسید به فیض حضور یار، «شفق»
مگر در آینۀ عشق امتحان بدهید